پیرنگ داستان
پیرنگ حوادث را در داستان آن چنان تنظیم و ترکیب میکند که در نظر خواننده منطقی و قانعکننده باشد. به همین دلیل پیرنگ تنها ترتیب و توالی حوادث نیست بلکه مجموعهای نظامیافته از حوادث یا وقایع است.
پیرنگ، نقشه، طرح یا الگوی حوادث در داستان است. شرح فشرده و منجر وقایعی که برای اشخاص داستان اتفاق میافتد. حلقههای پیوسته رشته حوادثی است که نویسنده انتخاب میکند و به یاری آن خواننده را به جایی که مدنظرش است هدایت میکند. پیرنگ چون و چرایی حوادث را در داستان نشان میدهد.
به عبارت دیگر پیرنگ حوادث را در داستان آن چنان تنظیم و ترکیب میکند که در نظر خواننده منطقی و قانعکننده باشد. به همین دلیل پیرنگ تنها ترتیب و توالی حوادث نیست بلکه مجموعهای نظامیافته از حوادث یا وقایع است. در حقیقت پیرنگ نقل حوادث با تکیه بر روابط علت و معلولی است. پیرنگ وابستگی موجود میان حوادث داستان را به طور عقلانی تنظیم میکند و ضابطهای است که بر اساس آن نویسنده وقایع را نظم میدهد.
داستان هر چه باشد، حتی اگر نقل ساده ی ماجرایی باشد باید طرح و نقشه ی منظمی داشته باشد تا بر اساس آن به نگارش درآید.
تعریف پیرنگ
نقشه و الگوی رویدادهای یک نمایش یا شعر یا اثر داستانی را که سازماندهی حادثه و شخصیت را به عهده میگیرد پیرنگ میگویند بدان صورت که حس کنجکاوی و تحریک خواننده یا بیننده را برانگیزد.
ای.ام. فورستر تعریف ساده اما بسیار مفیدی از طرح (پیرنگ) به دست میدهد: داستان، روایت رویدادهایی است که در توالی زمانی منظم شده باشد. طرح نیز روایت رویدادهاست که در آن بر تصادف تأکید شده باشد.
طبق تعریف فورستر بین داستان و پیرنگ تفاوت است از این سخن درمییابیم که داستان نقل رشتهای از حوادث است که تنها بر طبق توالی زمانی، نظم و ترتیب یافته است در حالی که پیرنگ نقل حوادث با تکیه بر موجبیّت و روابط علی و معلولی است.
تعبیر پیرنگ را به جای طرح (Plot) که در فنّ شعر ارسطو به کار رفته است، در ایران برای اولین بار محمدرضا شفیعی کدکنی پیشنهاد کرد و جمال میرصادقی آن را به کار برد. پیرنگ در واقع همان بیرنگ است. بیرنگ طرحی است که نقاشان به روی کاغذ میکشند و بعد آن را کامل میکنند یا طرح ساختمانی که معماران میریزند و از روی آن ساختمان را بنا میکنند. خلاصه ی فشرده اما کامل و گویایی که شامل خط مسیر ماجراهاست و ما پس از دیدن یک فیلم یا نمایش یا مطالعه یک داستان برای دیگران بیان میکنیم، همان طرح داستان یا پیرنگ است، که حاصل دیدهها، شنیدهها، تجربهها و یا تخیل آزاد افرادی است که ممکن است نویسنده هم نباشند.
به گفته ی سامرست موام «پیرنگ به منزله ی خطی است که به توجه خواننده جهت میدهد و در داستانسرایی شاید مهمترین نکته باشد، زیرا با سمتدادن به همین توجه است که نویسنده، خواننده را صفحه به صفحه با خود میکشاند و حالت مورد نظر را در او ایجاد میکند.»
هر چه پیرنگ فنیتر و دقیقتر باشد به همان نسبت میتوان امیدوار بود که داستان مربوط به آن پرکششتر و مؤثرتر خواهد بود.
بنابراین هر چه پیرنگ فنیتر و دقیقتر باشد به همان نسبت میتوان امیدوار بود که داستان مربوط به آن پرکششتر و مؤثرتر خواهد بود.
انواع پیرنگ
پیرنگ را به دو دسته «پیرنگ باز» و «پیرنگ بسته» تقسیم کردهاند.
1- پیرنگ باز: پیرنگی که نظم طبیعی حوادث بر نظم ساختگی و قراردادی آن غلبه دارد. در این نوع داستانها اغلب گرهگشایی[1] وجود ندارد. نویسنده در این نوع داستانها میکوشد تا خود را در داستان پنهان کند تا داستان همانند زندگی، ملموس و بیطرفانه جلوه کند. «آنتوان چخوف یکی از نویسندگانی است که به نوشتن داستان با پیرنگ باز توجه داشته است.»
2- پیرنگ بسته: پیرنگی است که از کیفیتی پیچیده و تودرتو و مختصات فنی نیرومند برخوردار باشد. «به عبارت دیگر نظم ساختگی حوادث بر نظم طبیعی آن بچربد.»
این گونه پیرنگها اغلب در داستانهای اسرارآمیز و هیجان انگیز به کار گرفته میشود که گرهگشایی و نتیجهگیری قطعی و محتومی دارد. «بیشتر داستانهای ادگار آلن پو واجد پیرنگی بسته است.»
نتیجه گیری
پس پیرنگ را میتوان به عنوان راهنمای مهمی برای نویسنده و در عین حال نظم و ترتیب متشکلی برای خواننده دانست. چرا که پیرنگ برای نویسنده ضابطه ی عمدهای است برای انتخاب و مرتبکردن وقایع و در نظر خواننده نیز ساخت و وحدت داستان را فراهم میآورد.
ساختمان پیرنگ بر اساس انگیزه ی وقایع صورت میگیرد و به همین دلیل حوادثی که در داستان رخ میدهد باید دلیل و انگیزهای داشته باشد و به نتیجهای منطقی منجر گردد.
پی نوشت:
[1]- گرهگشایی، پیآمد موقعیت و وضعیت پیچیده یا نتیجه نهایی رشته حوادث است و نتیجه ی گشودن رازها و معماها و برطرفشدن سوء تفاهماست
اکرم نعمت اللهی
بخش ادبیات تبیان