عصر نویسنده

من نه روزم، نه شب، من می‌خواهم عصر باشم تا آدم‌ها در من عصرانه بخورند

عصر نویسنده

من نه روزم، نه شب، من می‌خواهم عصر باشم تا آدم‌ها در من عصرانه بخورند

عصر نویسنده
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاعرانگی‌ها» ثبت شده است

قلم را، دفترم را دوست دارمحرم امام رضا

واین طبع ترم را دوست دارم

چقدر اینکه برایت، در زیارت

غزل می آورم را دوست دارم

یکی از این سحرها شاعرم کرد

سحرهای حرم را دوست دارم

سحرها در شبستان گوهرشاد

نماز مادرم را دوست دارم

شاعر: زهرا بشری موحد

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۲۷
ز.نجف زاده

مجموعه برترین اشعار آیینی درباره بانوی کرامت حضرت فاطمه معصومه علیهاسلامحضرت معصومه

1. درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو

شاعر: سید حمیدرضا برقعی

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو

صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
 
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان، بانو
 
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو

شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب میگفت
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۰
ز.نجف زاده
به مناسبت دهه کرامت و بزرگداشت بهترین و برترین دختر عالم هستی
حضرت کریمه بانو، فاطمه معصومه علیهاسلام
دختر که باشی
دختر که باشی گیسوانت رود جاریست
قلب درون سینه‎ات هم یک قناریست
دختر که باشی دست تو یعنی نوازش
دختر که باشی شانه هایت استواریست
دختر که باشی گاه می‎خندی و گاهی
آب و هوای چشمهات ابری بهاریست
دختر پر از شور است شیرین است دختر
دختر همیشه آن کسی که دوست داریست
دنیا بدون او سیاه و سرد و گنگ است
خانه بدون او پر از حس نداریست
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۲
ز.نجف زاده

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۱
ز.نجف زاده
شهادت امام هادی
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید

خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید

 
شهر از زبان این یتیمِ پاک و معصوم

واژه به واژه آیه‌ای فوقِ بشر دید

 
از بس که دل می‌بُرد از اطرافیانش

یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید

 
این بار سرّ من رأی مغلوب غم شد

وقتی که مهمان را به کویش در به در دید

شاعر: انسیه سادات هاشمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۷
ز.نجف زاده

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر

بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

 

قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»

که پر شده است جهان از حسین سرتاسر

 

عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت

به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر

 

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی

دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر


 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۳:۳۲
ز.نجف زاده
السلام علیک یا باقر العلوم یا محمدبن علی علیه السلام
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
تمام دلهره ها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، می خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت،
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۴:۰۷
ز.نجف زاده