عصر نویسنده

من نه روزم، نه شب، من می‌خواهم عصر باشم تا آدم‌ها در من عصرانه بخورند

عصر نویسنده

من نه روزم، نه شب، من می‌خواهم عصر باشم تا آدم‌ها در من عصرانه بخورند

عصر نویسنده
آخرین نظرات

مراحل پنج‌گانه نوشتن

مراحل نویسندگی را بر اساس نوشته‌های نویسنده تنظیم می‌کنیم. طبیعی است که به کسی می‌گوییم نویسنده که داستان چاپ می‌کند. بنابراین اطلاق هرکدام از عناوین این مراحل، بر اساس اثر تمام‌شده‌ی نویسنده صورت گرفته و نه چیزی که قرار است بنویسد،یا بخش‌هایی از آن را در جمع‌های خصوصی برای دوستانش خوانده است. بنابراین ما غیر از داستان چیز قابل لمس و بررسی به در اختیار نداریم.

مرحله‌ی اول: نادانی
در این مرحله، نویسنده (گرچه هنوز باید در مورد اطلاق کلمه‌ی نویسنده به این فرد احتیاط کرد) هم در فهم و هم اجرای فرم و محتوا دچار مشکلات شدیدی است. یعنی نویسنده نه در تجربه‌ی زندگی و نه مطالعات ادبی و غیرادبی و نه تمرین و ممارست در نوشتن، به حدی نرسیده که بتواند ساده‌ترین مفاهیم را به‌درستی به مخاطب منتقل کند. مثلا هنوز دقیق دستور زبان فارسی را نمی‌داند. یا فرق بین زاویه‌دیدهای مختلف و محدودیت‌های هرکدام را نمی‌داند.

مرحله‌ی دوم: توهم دانایی
خیلی‌ها بیشترین تلاشی که برای نویسنده‌شدن می‌کنند خیال‌بافی‌های شبانه‌ی قبل از خواب است. این‌که «بالزاک» و «دیکنز» و «جین آستین» شده‌اند. این‌ها همان‌هایی‌اند که در مرحله‌ی اول می‌مانند. اما اگر اندکی تلاش کنند، وارد مرحله‌ی دوم خواهند شد.

خب، حالا نویسنده پیشرفت کرده و لذت فهم برخی تکنیک‌های داستان‌نویسی، زیر پوستش رفته. تجربه‌ی زندگی‌اش هم بالاتر رفته و می‌فهمد زندگی، مناسبات ساده‌ای که تاکنون فکر می‌کرده، نیست. اگر عشق هست، نفرت هم هست و اگر وفاداری هست، خیانت هم هست. تازه علاوه براین، چهار، پنج کتاب غیرادبی هم، البته به‌زورِ واحدهای دانشگاهی خوانده. او اکنون شک ندارد که هم می‌داند چه بگوید و هم می‌داند چگونه. چون یکی دو کتاب درباره‌ی عناصر داستانی خوانده. همین‌طور کتاب «دنیای سوفی»را در زمینه‌ی تاریخ فلسفه. بنابراین متنی که می‌نویسد برای خواننده‌ی فرهیخته روشن است. چون حالا مثلا زمان افعال را درست به‌کار می‌برد، می‌داند زاویه‌دید اول‌شخص نمی‌تواند وارد ذهن کس دیگری غیر از راوی شود. از طرفی، چیزهایی هم از دنیا فهمیده و در متنش مستقیم و گل‌درشت آورده؛ مثلا آخرین جملات آخرین مقاله‌ای که خوانده.

مرحله‌ی سوم: ذوق زدگی
بسیاری از دوست‌داران نویسندگی، در مرحله‌ی دوم وقتی از طرف خواننده‌ی فرهیخته پس زده می‌شوند، دو راه پیش می‌گیرند؛ یا به خواننده‌ی آسان‌طلب راضی می‌شوند یا از اساس این کار را رها می‌کنند.

اما عده‌ای وفادارترند. واقعا عاشق ادبیات‌اند. عاشق آن لحظات تاریکِ سروکله‌زدن با کلمات. آن وسواس و خِرد پیچیده در جمله‌جمله‌ی یک داستان کوتاه یا رمانِ درجه‌یک. تازه از این‌جاست که به این طالبان نویسندگی می‌شود کلمه‌ی نویسنده را هدیه کرد. این گروه، تکنیک‌های داستان‌نویسی را عاشقانه جراحی می‌کنند. فرم‌های گوناگون روایی را می‌کاوند. تاریخ می‌خوانند، فلسفه، ‌جامعه‌شناسی، روان‌شناسی. به گوشه‌های روشن و تاریک علوم بشری سرک می‌کشند. آثاربزرگ ادبی را فقط برای سرگرمی نمی‌خوانند. ضمن آن‌که در زندگی شخصی هم سر پرسودایی دارند. اهل آسه برو آسه بیا نیستند. حداقل به لحاظ ذهنی آدم‌های شجاعی‌اند و در برابر هر عمل انسانی و حتی خودشان، علامت سوال‌هایی جدی می‌گذارند؛ آیا درست است، درست نیست، اخلاقی ‌است، نیست؟ خلاصه از روزمرگی و تکرار ملال‌آور زندگی بیزارند.

مرحله‌ی چهارم: استادی
اگر وضعیت نشر در یک مملکت به‌سامان باشد هیچ ناشر جدی‌ای، از نویسندگانِ مراحل اول و دوم اثری چاپ نمی‌کند. نویسندگان از ابتدای ورود به مرحله‌ی سوم، شاهد چاپ داستان‌هایشان خواهند بود. همین‌جا اعلام کنم که در تمام ممالک از خاور دور تا میانه، از شاخ آفریقا تا اروپا، از آمریکای شمالی تا جنوبی، نوددرصد کتاب‌های چاپ‌شده آثاری‌اند که نویسندگان‌شان در مرحله‌ی سوم هستند. فقط ده‌درصد از نویسندگان به مرحله‌ی استادی می‌رسند.
ممکن است این سوال پیش بیاید که چه‌چیزی نویسنده را به مرحله‌ی استادی می‌رساند. یا این‌که چگونه نوددرصد ادبیات جهان را به‌راحتی کنار می‌گذاریم. براساس گزارش موسسه‌ی نیلسن در سال ۲۰۰۷ همه‌ساله فقط در انگلستان حدود چهل‌هزار رمان بزرگ‌سال منتشر می‌شود. یک‌بار دیگر عدد را بخوانید. چهل‌هزار طی یک‌سال. اگر قرار باشد بیشتر این کتاب‌ها به‌دردبخور باشند، جهان پر از شاهکار می‌شود. درحالی‌که می‌دانیم چنین نیست و شاهکارها بسیار نادر هستند. البته این بدان معنا نیست این رمان‌ها فاقد ارزش‌اند. ذوق‌زدگی یعنی همین. یعنی مسیری در راه ادبیات اما نه اصیل. نویسنده‌ی ذوق‌زده یعنی کسی که از آخرین اثری که خوانده، تاثیر می‌پذیرد. این چیز بدی نیست. بسیار هم رایج است. اما بی‌شک نتیجه‌اش استادانه نیست. نویسنده‌ی ذوق‌زده، نویسنده‌ای است که از یک‌سو آن‌چنان اعتمادبه‌نفس ندارد که از دنیای ویژه‌ی خود بنویسد و از سوی دیگر توانایی تکنیکیِ خلق دنیای ویژه‌ی خود را هم ندارد. آن چه نویسنده را از ذوق‌زدگی به استادی می‌رساند، استعداد و پشت‌کار فوق‌العاده است. متاسفانه فقط با یکی از آن‌ها نمی‌توان این مرحله را رد کرد.

مرحله‌ی پنج: نبوغ
دقت کنید برای این مرحله از کلمه‌ی نابغه استفاده نشده. من به رمان و یا داستان کوتاهِ نبوغ‌آمیز اعتقاد دارم نه نویسنده‌ی نابغه. چون یک نابغه قاعدتا باید همه‌ی آثارش نبوغ‌آمیز باشد. درحالی‌که چنین نیست. «برادران کارامازوف» نبوغ‌آمیز است، «یادداشت‌های مرد زیرزمینی» استادانه نوشته شده و «مردم فقیر» ذوق‌زده است. و البته هرسه متعلق به فئودور داستایفسکی. «پیرمرد و دریا» نبوغ‌آمیز است، «وداع با اسلحه» استادانه اما «داشتن و نداشتن» ذوق‌زده است. و هرسه متعلق به ارنست همینگ‌وی. نبوغ، حالتی همیشگی و ازلی و ابدی نیست. حالتی غیرقابل‌ وصف است که عده‌ی بسیار کمی از نویسندگان در برخی از مراحل زندگی به آن دست پیدا می‌کنند. نویسنده پس از رسیدن به مراحل استادی، در وصل به اعماق چاهی که در شماره‌ی قبل از آن یاد کردم، به حالاتی می‌رسد که برای خودش هم غیرقابل بیان است. نوعی تشرف به عالم بالا که فقط با مراقبه و تمرکز و رهاشدن از تعلقات روزمره و پیوستن به راه‌های خطیرِ رسیدن به معنا، به‌دست می‌آید. البته خود نویسنده هم درست نمی‌داند در مرحله‌ی نبوغ چه کرده. چون اگر می‌دانست، مثلا تولستوی بعد از «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» می‌توانست رمان‌هایی در همان سطح بنویسد.

خب چطور بفهمیم یک اثر نبوغ‌آمیز است؟ فقط و فقط زمان، این بی‌خطاترین داور، می‌تواند در این مورد قضاوت کند. وقتی می‌بینید اثری بعد از گذشت صدسال هنوز خوانده می‌شود، یقین کنید حتما در مرحله‌ی استادیِ نویسنده‌اش نوشته شده. وقتی می‌بینید اثری بعد از صدسال نه‌تنها خوانده می‌شود بلکه متفکران بزرگ، تفاسیر گاه کاملا مختلفی از آن ارائه می‌دهند، شک نکنید نویسنده‌اش در مرحله‌ی نبوغ آن را نوشته است.

پس فهم اثر نبوغ‌آمیز تمامی ندارد و هرکس به فراخور حال خود، برداشتی از آن می‌کند.

نظرات (۱)

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۰۲ سید محمد حسینی یزدی
سلام.
بسیار عالی بود
استفاده کردم
موفق باشید.
یاعلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">